معنی نگاه شاعرانه

لغت نامه دهخدا

شاعرانه

شاعرانه. [ع ِ ن َ / ن ِ] (ص نسبی، ق مرکب) بطرز و شیوه ٔ شاعران. و همانند و بگونه ٔ شاعران. لطیف و احساسی.
- شاعرانه سخن گفتن، با سجع و قافیه سخن گفتن. (ناظم الاطباء). لطیف و احساسی سخن گفتن. به نازکی سخن راندن.


نگاه

نگاه. [ن ِ] (اِ) نظر. دید. دیدار. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین). نگریست. مشاهده. ملاحظه. (ناظم الاطباء). نظاره. نظره. نگه. اسم است از نگریستن مانند نگرش. (یادداشت مؤلف):
کشیده رده ایستاده سپاه
به روی سپهدارشان بد نگاه.
فردوسی.
بتی که چشم من از هر نگاه چهره ٔ او
نگارخانه شد ارچه پدید نیست نگار.
فرخی.
رای و اندیشه بدو کرد و بدو داشت نگاه
زآنکه دانست که رائی است مراو را محکم.
فرخی.
کی دلت تاب نگاهی دارد
آفت آینه ها آمده ای.
خاقانی.
ای آفتاب روشن و ای سایه ٔ همای
ما را نگاهی از تو تمام است اگر کنی.
سعدی.
کز این زمره ٔ خلق در بارگاه
نمی باشدت جز در اینان نگاه.
سعدی.
هجوم شوق تماشا و تیغ شرم ببین
که دامنش ز نگاه چکیده لبریز است.
عرفی (از آنندراج).
دیوانه ٔ زنجیر نگاه تو نگشته ست
دیوانه که دارند به زنجیر نگاهش.
ظهوری (از آنندراج).
بر شعله ٔ نگاه نکردیم جان سپند
دل سوخت بر تحمل ما اضطراب ما.
ظهوری (از آنندراج).
می نخورده ست غالباً هرگز
آنکه گفته ست می نگاهش را.
ظهوری (از آنندراج).
نیم کش کرد چنان تیغ نگاهی که ز بیم
شوق دست نظر از دامن پاکش برداشت.
طالب (از آنندراج).
هر سینه ای که پاک شد از خار آرزو
میدان تیغبازی برق نگاه اوست.
صائب (از آنندراج).
آهو نتواند ز سر تیر تو جستن
دل چون جهد از تیر نگاهی که تو داری.
صائب (از آنندراج).
جز چشم سیاهش که فرنگی است نگاهش
در دیده که دیده ست که بتخانه زند موج.
صائب (از آنندراج).
به هر سو پیش پیشم می دود گرد تمنایت
چو طومار نگاهم غیر حیرت نیست عنوانی.
بیدل (از آنندراج).
بالیده سنبل شوق از پیچ و تاب آهم
بوی بهار حیرت دارد گل نگاهم.
بیدل (از آنندراج).
چنان به دیدن رخساره ٔ تو مشتاقم
که نامه را به حریر نگاه می پیچم.
شوکت (از آنندراج).
یاد زنار نگاهی کردم
اشک تسبیح سلیمانی بود.
سراج المحققین (از آنندراج).
|| توجه. عنایت. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به نگاه کردن شود. || حراست. پاسبانی. حفاظت. نگهبانی. (ناظم الاطباء). رجوع به نگاه داری و نگاه داشتن شود.

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

شاعرانه

سروادیک

فرهنگ معین

شاعرانه

(ق.) همانند شاعر، (ص.) مربوط به شاعران، عاشق، رمانتیک. [خوانش: (عِ نِ) [ع - فا.]]


نگاه

(نِ) [په.] (اِ.) نظر، دید.

فرهنگ عمید

شاعرانه

مربوط به شاعران،
(صفت، قید) به ‌سبک شاعران، به ‌روش شاعران، همچون شاعران،


نگاه

دید، نظر،
(اسم) چشم،
(شبه ‌جمله) [عامیانه] توجه کنید، توجه کن،
* نگاه ‌داشتن: (مصدر متعدی)
نگاهداری‌ کردن،
متوقف‌ ساختن، ایست‌ دادن،
* نگاه‌ کردن: (مصدر لازم، مصدر متعدی) دیدن، نگریستن،

فرهنگ فارسی هوشیار

شاعرانه

لطیف و احساسی

اصطلاحات سینمایی

رئالیسم شاعرانه

اصطلاحی که منتقدان و تحلیل گران به ویژه ژرژ سادول (George Sadoul) (منتقدر مطرح فرانسوی) به فیلم هایی از سینمای فرانسه که در فاصله سال های 1934 تا 1940 ساخته شده بود، اطلاق می کنند. این فیلم ها، رئالیسم را با سبکی شاعرانه و تغزلی در می آمیختند. موضوع این فیلم ها، مسائل عادی و روزمره بود، اما فیلم سازان این مسائل را با برخوردی شاعرانه و با تاکید بسیار بر میزانسنی خاص، تصویر می کردند. ژاک فدر (Jacques Feyder) یکی از اولین فیلم سازان این جنبش بود. از دیگر چهره های سرشناس این جنبش می توان به مارسل کارنه (Marcel Carne) و ژان رنوار (Jean Renoir) اشاره کرد. از فیلم های مظرح رئالیسم شاعرانه نیز می توان به توهم بزرگ (1937- The Grand Illusion) و قاعده بازی (1939- The Rules of the Game) هر دو ساخته ژان رنوار و بندر مه آلود (1938- Port of Shadows) ساخته مارسل کارنه اشاره کرد.

فارسی به عربی

لطف شاعرانه

شعر


نگاه

اعتبار، لمحه، نظره

معادل ابجد

نگاه شاعرانه

703

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری